English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1417 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
process U تهیه و تولید کردن
processes U تهیه و تولید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
process U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
enabling U تهیه کردن برای
whomp up U بسرعت تهیه کردن
gets U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
get U تهیه کردن فهمیدن
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
bills U تهیه کردن صورتحساب
program U برنامه تهیه کردن
programs U برنامه تهیه کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preparation U تهیه کردن اتش
preparations U تهیه کردن اتش
programmes U برنامه تهیه کردن
enable U تهیه کردن برای
enabled U تهیه کردن برای
enables U تهیه کردن برای
funded U تهیه وجه کردن
bill U تهیه کردن صورتحساب
fund U تهیه وجه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
effigy U تمثال تهیه کردن
conserved U کنسرو تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
conserving U کنسرو تهیه کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
effigies U تمثال تهیه کردن
extemporised U فورا تهیه کردن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
extemporize U فورا تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
extemporizes U فورا تهیه کردن
extemporizing U فورا تهیه کردن
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
draft U تهیه کردن پیش نویس
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
bossing U نقش برجسته تهیه کردن
drafted U تهیه کردن پیش نویس
bossed U نقش برجسته تهیه کردن
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
bosses U نقش برجسته تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
boss U نقش برجسته تهیه کردن
to raise funds U تهیه وجه یاسرمایه کردن
scabble U زمخت وناصاف تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
mush U حریره اردذرت تهیه کردن
to draw up U تهیه کردن درصف اوردن
drafts U تهیه کردن پیش نویس
aminister U تهیه کردن بکار بردن
handwrite U نسخه خطی تهیه کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
develops U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develop U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
revictual U دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishes U مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats. U جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
furnish U مزین کردن تهیه کردن
makes U تهیه کردن طرح کردن
make U تهیه کردن طرح کردن
put out U تهیه کردن اشفته کردن
furnishing U مزین کردن تهیه کردن
to draw out U تهیه کردن طرح کردن
procreating U تولید کردن
procreate U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
generates U تولید کردن
produces U تولید کردن
supplied U تولید کردن
generated U تولید کردن
generation U تولید کردن
fetch up U تولید کردن
productions U تولید کردن
generating U تولید کردن
generate U تولید کردن
beget U تولید کردن
begets U تولید کردن
begetting U تولید کردن
generations U تولید کردن
supplying U تولید کردن
manufactures U تولید کردن
manufactured U تولید کردن
manufacture U تولید کردن
production U تولید کردن
raises U تولید کردن
ingenerate U تولید کردن
inbreed U تولید کردن
bring forward U تولید کردن
turn out U تولید کردن
put out <idiom> U تولید کردن
raise U تولید کردن
begat U تولید کردن
produce U تولید کردن
produced U تولید کردن
supply U تولید کردن
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
engender U تولید نسل کردن
produced U تولید کردن محصول
Recent search history Forum search
1Potential
1Vintage style
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2تعریف فونتیک چیست؟
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com